۲۴۲- بوسه شکرین گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند ؟ گفتا به چشم هرچه توگویی چنان کنند گفتم خراج مصر طلب می کند لبت گفتا درین معامله کمتر زیان کنند گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه گفت این حکایتی است که با نکته دان کنند …
۲۴۲- بوسه شکرین گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند ؟ گفتا به چشم هرچه توگویی چنان کنند گفتم خراج مصر طلب می کند لبت گفتا درین معامله کمتر زیان کنند گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه گفت این حکایتی است که با نکته دان کنند …