-
Notifications
You must be signed in to change notification settings - Fork 60
/
entry165374346615416.yml
37 lines (31 loc) · 2.45 KB
/
entry165374346615416.yml
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
_id: f740ba0d-aa28-4312-b08d-968315e6f770
email: 24caef3a4f3ff6e32ccc5bf70dd2eec457a2a7b82539f7c8d0f719c4a7c2e120
compony: فراگستر
slug: faragostar-net
job_name: ' '
state: تمام وقت
agent: 'Mozilla/5.0 (X11; Linux x86_64; rv:91.0) Gecko/20100101 Firefox/91.0'
rate: '1'
description: >-
من برای مصاحبه به این شرکت مراجعه کردم.
مصاحبه شون که حضوری بود. وقتی هم تماس گرفتن برای هماهنگ کردن روز مصاحبه، بهم
گفتن فلان روز ساعت 11 منم چون فاصله شرکتم تا شرکت فراگستر یکم زیاد بود، بهشون
گفتم اگه امکانش هست زودتر باشه یا اینکه آخر وقت بذارید مصاحبه بنده رو. خانمی
که پشت خط بود گفت برای شما همین ساعت در نظر گرفته شده و امکان جابجایی وجود
نداره. من چند دقیقه زودتر رسیدم اونجا ولی نیم ساعت منو اونجا کاشتن تا شخصی که
باید ازم مصاحبه کنه تشریف بیاره.
یه آقای اخمویی اومد و بدون اینکه خودشو معرفی کنه سوال پرسیدن رو شروع کرد. بعد
از یکی دو تا سوال، ازم پرسید همسرت چیکاره است و کجا کار میکنه؟! منم نفهمیدم
چرا این سوال رو پرسید و چه ربطی به مصاحبه و استخدام شدن من داره؟! ولی قبل
اینکه بتونم به این سوال های ذهنی م جواب بدم، جواب سوال شو دادم... بعد شروع کرد
شغل همسر منو مسخره کردن!! و اینکه ما تو شرکتمون همچین کاری نمیکنیم...
یعنی نمیدونم چجوری خودمو نگه داشتم تا چیزی نگم. به عنوان یه خانوم اونجا کاملا
احساس نا امنی کردم و فقط منتظر بودم از اون شرکت خراب شده بزنم بیرون. خیلی
عصبانی از اونجا اومدم بیرون و کم کم حرفاش داشت تو ذهنم میچرخید که چرا این
حرفارو زد و چه منظوری داشت از این حرفا؟!
هر جور فکر میکردم نمیتونستم راجع به این شرکت و آدماش مثبت فکر کنم!!!
pros: []
cons:
- محیط غیر حرفهای
timestamp: 1653743466154
date: 1653743466154